
روزها از پس هم میآمدند و همچنان در رویاهایی غرق شده بودم که توهمی بیش نبودند!! هر روز شاهد پر پر شدن آرزوهای خود بودم،گاهی از شدت خستگی و بیماری، از درون ناله میکردم و همه زمین و زمان را بخاطر نشدنها و نداشتنها نفرین میکردم! تا آن نیمه شبی که همهجا را سکوت فرا گرفته بود، و تنهایی من آشکارتر شد، نه همدمی، نه عشقی و نه دوستی که حرفم را بفهمد!!
رادیو راز کهکشان
مشاهده آرشیو همه پادکست ها
جدیدترین دوره های آموزشی
میخواهم سال 1401 متفاوت شروع کنم
بدون امتیاز
0 رای
13
رسیدن به فرکانس خواسته ها
بدون امتیاز
0 رای
2
دوره فرار از منطقه امن
بدون امتیاز
0 رای
7
دوره آنلاین هدفسازی
بدون امتیاز
0 رای
0